"جو کیست؟" صدایی دور می پرسد
فوراً هر کسی که در نزدیکی است صدای 1000 آجر را می شنود که به سرعت به سمت مکان او می چرخد.
به نظر میرسید که زمین از شدت عذاب فریاد میکشد، تا اینکه سرانجام خود زمین شکافته شد و موجودی هولناک با مخاط و قیر از روی زمین خزید.
موجود زمزمه کرد: «جو مامان…»
مرد در حالی که در خاک متلاشی شد از درد فریاد زد و همه جهان از ترس ساکت شدند.
"من کمی ترول کردم." موجود بدبخت قبل از اینکه دوباره به زمین نقب بزند، گفت.